نوزدهم اسفندماه نود و هشت
دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۳۷ ب.ظ
من امید دارم یک روزی،یک سالی،تو بگو هزار سال بعد میشینیم دور شومینه و از سال نود و هشت حرف میزنیم...من با خنده قاچی از هندوانه ی شب یلدا برمیدارم،به این روزهای بلاتکلیفی که گذشت فکر میکنم و به پیامکی که در اوضاع به هم ریخته ی دنیا، رسما پزشک شدنم را اعلام کرده بود:"همکار گرامی،خانم دکتر فلانی عضویت شما در سازمان نظام پزشکی با شماره ی فلان ثبت شد"..من ایمان دارم اگر همه ی ما بخواهیم این روزها با درد کمتر میگذرن و مثل وقت هایی که پدرم از قحطی سال های اول بچگی اش و گرسنگی و مرگ بچه ها تعریف میکنه،ما هم از این روزها یاد میکنیم و میگیم گذشت...
۹۸/۱۲/۱۹